معنی চিহ্নিত করা - جستجوی لغت در جدول جو
চিহ্নিত করা
علامت زدن، برای شناسایی
ادامه...
عَلامَت زَدَن، بَرایِ شِناسایی
دیکشنری بنگالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
বিঘ্নিত করা
مخالفت کردن، مختل کردن، مضطرب کردن
ادامه...
مُخالِفَت کَردَن، مُختَل کَردَن، مُضطَرِب کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
চিত্রিত করা
ترسیم کردن، به تصویر کشیدن، تصویر کشیدن
ادامه...
تَرسیم کَردَن، بِه تَصوِیر کِشیدَن، تَصوِیر کِشیدَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
সঠিকভাবে চিহ্নিত করা
دقیقاً مشخّص کردن، به درستی شناسایی کنید
ادامه...
دقیقاً مُشَخَّص کَردَن، بِه دُرُستی شِناسایی کُنید
دیکشنری بنگالی به فارسی